پست مدیر(مدیر فرانوگرا)

علمی فرهنگی آموزشی

پست مدیر(مدیر فرانوگرا)

علمی فرهنگی آموزشی

تمام طلاهای روی زمین و زیر زمین به اندازه یک فضیلت اخلاقی ارزش ندارد.(افلاطون)فرستنده:رضا ارجی

دم همه اونایی که تو خونه تکانی دلشون ما را دور نریختن گرم.ما هم سعی می کنیم زیاد جا نگیریم.فرستنده : فرهاد شاهمرادلو

راستی یادت میاید گفتی بنفش و من گفتم کمی آهسته تر.گفتی ابی و من گفتم کمی پرشورتر گفتی قرمز و من گفتم کمی مهربانتر  گفتی سبز و من گفتم کمی نرم تر.گفتی صورتی و من گفتم کمی عادلانه تر.گفتی خاکستری و من گفتم کمی  تنهاتر.گفتی کبود...وقتی به کبود رسیدم دیدم که با چشمانت  از من پرسیدی کمی واقعی تر. و من رنگ چشمانم را به تو ارزانی داشتم و از ان روز تو تو مرا ترد کردی و من واقعیت را...     فرستنده: فهیمه ایزی 

گفتن ستاره را نمی توان چید و انان که باور کردن برای چیدن ستاره حتی دستی دراز نکردند.اما باور کن که من به سوی دورترین و زیباترین ستاره دست یازیدم  گرچه دست هایم تهی ماند اما چشم هایم لبریز ستاره شد.فرستنده: فهیمه ایزی

مرد را دردی اگر باشد خوش است    درد بی دردی علاجش اتش است. فرستنده خانم کرمی

دهقان فداکار پیر شده چوپان دروغگو عزیز شده  شنگول و منمگول گرگ شدن   کوکب خانم حوصله مهمون نداره کبری تصمیم گفته دماغشو عمل کنه روباه و کلاغ دستاشون تو یه کاسه است حسنک گوسفنداشو ول کردهع و تو یه شرکت ابدارچی شده  ارش کمانگیر معتاد شده شیرین خسرو و فرهادو پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی رستم و اسفندیار  اسباشونو فروختن  و با موتور میرن کیف قاپی ... اینم اخر عاقبت ایرانی. فرستنده سیروس رئیسی تبار

 شاد بودن بزرگترین انتقامیست که می توان از زندگی گرفت.  الخاص قره زاده

every body sees how u seem.however only some know how u are. sender: ms noroozi

love is "debit " card. life is "credit" card.wife is "visa" card.girlfriend is  an "ATM" card. but friendship is a " gold" card. so keep it safe.  sender mr angolo from india

از میان کسانی که به دعای باران می روند تنها کسانی ان را باور دارند که با چتر می روند. فرستنده فهیمه ایزی

زندگی مثل دوچرخه سواری است.برای حفظ تعادل باید حرکت کرد.(انیشتین) فرستنده مرتضی خرم

بر خاک بخواب نلزنین تختی نیست اواره شدن حکایت سختی نسیت از پاکی اشک های خود فهمیدم لبخند همیشه راز خوشبختی نیست. فرستنده علی اصغر ولی زاده

 

نظرات 1 + ارسال نظر
فهیمه ایزی یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:55 ق.ظ

به باد گفتم ای باد عاشقم چه کنم؟به خویشتن پیچید،به گردباد بدل شد،به سوی صحرا رفت!
به آب رود نوشتم که عشق چیست بگو!سری به سنگ زد و نعره زن به دریا رفت!
به آه گفتم پایان کار عشق کجاست؟زحجم سینه برآمد زابر بالا رفت!
به مرغ شب گفتم که جفت همدل و همراز و مهربان داری؟دمی به ناله فتاد از گلوش خون بچکید،زشاخه پر زد و با درد خویش تنها رفت!
به برگ سبز نوشتم تو همنشین گلی بگو حکایت خویش!جواب داد که گل چو عشق ما دانست به دلبری پرداخت ،دهان به ناز گشود ،هزار رنگ شد از بوسه های گرم نسیم.شبی به جمله باغ خبر شدیم که برگش به باد یغما رفت!
به یار گفتم:پیمان و مهر یاران کو؟جواب داد به طنز:تمام دود شد و سوی آسمانها رفت!
وفا زیار مجوی !بلاست یار ،بلا!
اینو دکتر واسه خودت نوشتم نه واسه وبلاگت!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد